سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

سپنتا

قصه مادران خرداد 90

1391/2/2 10:36
نویسنده : مامان و باباش
1,243 بازدید
اشتراک گذاری

یا لطیف ...

سلام قشنگ روزگارمون

چند وقت پیش خاله مرجانی مامان پارسا جون تو سایت مامانهای متولد خرداد 90 یه یادداشت گذاشته بود که برای مامی پر از خاطره و یادآوری دوران شیرین بارداریم بود ، به همین خاطر دلم نیومد که نوشته خاله مرجان جون رو برات نذارم ، امیدوارم تو هم خوشت بیاد . 

و اما قصه مامانای خرداد ٩٠ و فرشته هاشون

 

مي خوام يه داستاني براتون تعريف كنم:

يكي بود يكي نبود...
غير از خداي مهربون هيچ كس نبود...
شهريور 1389بود...

ما تقريبا از شهريور 1389 با هم هستيم.
با هم دوستيم.
مريم مامان آرمان تاپيك "مامانهاي خرداد 90 بيان تو" رو افتتاح كرد.
يكي يكي اومديم و گفتيم: "منم مامان خرداد 90 هستم" يا "ني ني منم خرداد 90 به دنيا مياد"
با هم دوست شديم.
غمهامون شد غم هم و شاديهامون شد شادي هم.
يادتونه...
هر وقت كسي مي خواست بره دكتر از بقيه مي پرسيد: "من امروز وقت دكتر دارم. كسي سوالي نداره تا من از دكتر بپرسم"

يادتونه...
بند ناف بردياي نسرين دور گردنش پيچيده شده بود...

يادتونه...
مايع جنيني آروين زياد بود...

يادتونه...
مريم 1007 و صدف قندشون بالا بود و رژيم داشتن...

يادتونه...
ماماذي احتمال زايمان زودرس داشت...

يادتونه...
بهار اسباب كشي داشت...

يادتونه...
وقتي هوس چيزي مي كرديم ندا عكسش رو برامون مي ذاشت...

يادتونه...
در مورد خرديد سيسموني از مهديه و فيروزه مي پرسيديم. چون اونا يه تجربه ديگه داشتن...

يادتونه...
شميم كم خوني داشت...

يادتونه...
يه روز ساحل در مورد سقط دوقلوهاش گفت...

يادتونه...
سنا در مورد ني ني خواهرش كه زود به دنيا اومده بود گفت. خيلي براش دعا كرديم.

يادتونه...
آراميس رو به خاطر دارين؟؟؟ ختم قرآن پيشنهاد اون بود...

يادتونه...
مامان پري يه ليست از همه مامانا تهيه كرده بود...

يادتونه ...
مامان فينگيلي استراحت مطلق بود...

يادتونه...
وقتي من اومدم تو تاپيك مامان مرجان كلمه مامان رو به اول اسمش اضافه كرد تا با من اشتباه نشه...

يادتونه...
براي ني ني هامون اسم انتخاب كرديم!!!
زهره اومد گفت كه اسم پسرش رو مي ذاره "آرتين"
لي لي هم گفت مي ذاره "برديا"

يادتونه...
سيسموني مي خريديم و همديگر رو راهنمايي مي كرديم!

يادتونه...
عكس چيزايي رو كه خريده بوديم براي هم مي ذاشتيم و كلي كيف مي كرديم!

يادتونه ...
يه دوستي داشتيم به اسم مورچه خوار
يكي هم به اسم نيوت


چه روزگاري بود!
اولين كسي كه زايمان كرد هدي بود.

يادتونه...
مي گفت مي خواست طبيعي زايمان كنه ولي احساس كرد نمي تونه و براش سخته. سزارين رو انتخاب كرد. بعد متوجه شده بود كه بند ناف دور گردن اميرعلي پيچيده شده .

يادتونه ...
مريم 1314 ني ني قشنگش رو از دست داد.

ليلا براي من يه اس ام اس در تاريخ 25/3/1390 ساعت 10:19:46 فرستاد.
هنوز اس ام اس ليلا رو دارم.
نوشته:
"سلام گلم
خودت و پارسا جون خوبين؟
ليست ماماناي زايمان كرده تاپيكمون:
هدي
فرناز
مي مي
ماماذي
لپ لپ
مورچه خوار
فريده
مريم 1007
ياسي
پرپر
ريحانه
بهار 80
نرگس
شميم
مامان نيوشا
نيوت
سميه
نسرين
مرجان (تو)
غزل
حادثه
مامان پريا
يلدا
زهره
ساحل
رويا
ليلا (من)
مامان پري
ماه و مريم
زينب
مامان مرجان
الينا
مامان فينگيلي
بهار
لي لي
سايه "

يكي يكي زايمان كرديم.
ني ني هاي قشنگمون رو ديديم.
كلي از ديدن ني ني ها لذت برديم.
زايمان
بخيه
درد
زردي ني ني ها
شب بيداري ها
مشكلات شيردهي
همه و همه شيرين اما سخت بودند...

 

مرسی از مرجان عزیزم بابت یادآوری همه خاطرات قشنگ دوران باردایم :)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

نسرین مامان بردیا
10 اردیبهشت 91 22:06
از مرجان جون ممنونم به خاطر یاداوری اون خاطرات....
واز مریمی ممنونتر به خاطر ثبتش در وبلاگ پسمل خوردنی ما...

میبوسمتون



مرسی نسرین عزیزم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سپنتا می باشد