11 ماهگیت مبارک نفسم

یا لطیف ...

بهار زندگی من و مهدی

                                  ماهگیت مبارک

نوزاد من داری کم کم بزرگ میشی و من هنوز در حیرت آفرینش توام !!!

هنوز باورم نشده که وجود نازنینت در وجودم شکل گرفته !!

هربار که نگاهت میکنم به خدای مهربونمون میگم خدایا یعنی بیدارم و همه اینها رو تو خواب نمی بینم ؟؟؟

11 ماه با تو بودن برای من و بابایی به سرعت برق و باد گذشته و شاید باورت نشه !!! من دلتنگ روزهای بدو تولدتم ، دلم میخواد زمان از حرکت بایسته من حظ هر لحظه با تو و با پدر بودن رو به اندازه یک قرن ببرم ، چه خوبه :)

نی نی کوچک من ، داری بزرگ و بزرگ تر میشی و از خدای عزیزم با تمام وجودم میخوام که سعادت و لیاقت پدر و مادری تو رو به بابایی و مامی بده تا بتونیم شاهد به ثمر نشستنت و شکوفا شدنت در تمامی مراحل زندگیت باشیم .... خدای مهربونم .....

شیرینم تا تولد یکسالگیت فقط 30 روز مونده ... مبارکه 1007 تا ... ان شاالله 120 ساله بشی سپنتایم ...

و اما سپنتا خان گل و گلاب ، شاهزاده زندگی ما تو 11 ماهگی چه شیرین کاری هایی یاد گرفته :

حرکت کردنت بصورت سینه خیز و چهار دست و پا خیلی روان و راحت شده و به سرعت خودت رو به هرچی دلت بخواد می رسونی .

با تسلط کامل با کمک گرفتن از هر وسیله ای میتونی بایستی و راه بری .

حدود 10 الی 15ثانیه میتونی بایستی و تعادلت رو حفظ کنی و بعدش ولوووووووووووووووووووووو میشی .

2 تا مروارید خوشگل و ناز تو صدف کوچولوت در آوردی و به لطفشون ملمی رو هی گاز گاز میکنی و بعدش هم کلی ذوف می کنی و کیف ، فدای اون خندیدینت .

وقتی کسی میاد خونه امون و داره میره پشت سرش بهونه میگیری و دلت میخواد باهاش بری ، عاشق اینی که آیفون زنگ بخوره یا یکی در خونه رو بزنه ، حتی سرایدارمون هم که در میزنه کلی براش ذوق می کنی ،قربونت برم که اینقدر مهمون نوازی .

با تلفن و با هر کسی که پشت خط باشه کلی صحبت می کنی و گرم میگیری ، مخصوصا با مامان اشی .

هوا عالی شده و بهاری ،بعداز ظهر ها معمولا از خواب که بیدار میشی ، می برمت گردش و کالسکه سواری ،خیلی دوست داری و با همه آدمها خوش و بش میکنی و لبخند های زیبات رو تحویلشون میدی مخصوصا به خانمها !!!!اکثر اوقات بابا مهدی هم از سرکار میاد پیش ما  و تو از دیدنش یه دنیا ذوق زده میشی .

دیگه دیگه ...

فقط بهت میگم که شیرین و شیطون و بلا و خوردنی و چلوندی و بوسیدنی و بوییدنی شدی عسلکم و من و بابایی هم حسابی از خجالت لپ های خوشمزه ات در میاییم و نمی دونی چه حالی میده ، ان شالله خودت پدر میشی و اون وقت می فهمی چی میگم .

پیوست : سپنتایی عاشقتم .