سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 6 روز سن داره

سپنتا

اولین سالروز میلاد مقدست مبارک

1391/3/3 18:50
نویسنده : مامان و باباش
740 بازدید
اشتراک گذاری

یا لطیف

 

 

 

127.gifسلام به خدای مهربونی که زندگی رو به من و مهدی هدیه داد ...

سلام به قشنگ روزگارمون

سلام به غنچه یک ساله امان

سلام به  مهربونمون

سلام به هستی زندگیمون سپنتا

 

 

127.gifسلام سلام ....... تا دنیا دنیاست سلام به خدا و سپاس از خدایمان

امروز روز توست ، اولین روز خرداد ، روز آمدنت به زمین فرشته آسمونی ، روزی که منت بر زمین گذاشتی و با آمدنت چلچراغ دنیای ما شدی ، خوش اومدی ، خوش اومدی ، خوش اومدی سپنتا یمان ، قدم هایت بروی چشمان من و مهدی ..

 

تولدت مبارک جان مریم

تولدت مبارک گل مریم

تولدت مبارک سیب سرخ زندگی

تولدت مبارک سیبویه ما

 

 

تولدت مبارک شاهزاده ما

در باورم نمی گنجد که یکسال شد با تو بودن

آنقدر که شیرین و دوست داشتنی هستی

آنقدر که نرم و آروم تو زندگیمون رخنه کردی

 

آنقدر که با تو بودن شده همه هستی ما

باورم نمی شه یکساله شدی پسرم

 

تولدت مبارک پسر مهربون بابایی   

تولد مبارک پسر ناز مهدی

تولدت مبارک پاره تن ددی

 

 

 127.gif127.gif127.gif127.gif

 

اولیــــــــــــــــــــــــــــن میـــــــــــــــــــــلادت مبــــــــــــــــــــــــــارک

127.gif127.gif127.gif127.gif

 

 

تمام بوسه های دنیا نثار صورت مثل ماهت و چشمان زلال و پاکت .

 

 

 

 

 

دلم میخواد تمام آدم های دنیا تو اولین جشن تولدت کنارمون باشه و با من و مهدی تو این شادی آسمونی سهیم و همه دنیا با هم جشن اولین سال بودنت رو جشن بگیرن .

 

 

127.gifچشم هایم رو می بندم و تو خیالم این یکسال رو مرور می کنم :

تا ابد و هرگز شب یکم خرداد سال 90 ساعت ده و ربع شب رو فراموش نخواهم کرد ، این روز و این ساعت در قلب من و در تمام وجودم حکاکی شده ، روز و ساعتی که با تولدت زمین را گل افشان کردی ، اون شب ،شب رازهاست برای من و مهدی .قرار بود دوم خرداد بدنیا بیاریمت ولی شما خودت می خواستی اون روزی که خودت دلت میخواد بیایی تو بغل ما ، با پاره شدن کیسه آب مامی توسط پاهای کوچولو ولی پرقدرت شما ، گفتی دارم میام و اونم چه اومدنی آروم و متین مثل یک شاهزاده واقعی مثل یک آقا به معنای واقعی ، وقتی دکتر مهدیزاده و کادر جراحی بهم تبریک گفتن ، باورم نمیشد تو بدنیا اومدی تا اینکه  صدای ظریف و کوتاه گریه  یک ثانیه ایت رو شنیدم ، باور کن فقط یک صدای مبهم و نامفهوم کوچولو بود و بعدش همون لحظه دیدمت ، باشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کوه ترین لحظه عمرم   ،زیباترین و به یادموندنیترین لحظه زندگی من و به جرات می تونم بگم : اون لحظه با تو منم دوباره متولد شدم ، تولدی دوباره برای من و اینبار به نام مقدس مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــادر .

تو لحظه اول دیدارت فقط یادمه که اشک بی امان ، اشک شوق و ذوق ، اشک شادی ، اشک معجزه حضور تو برای من مجال درست دیدنت رو بهم نداد ، همه بهم می گفتن چرا اینقدر گریه می کنی و من در جوابشون در حالیکه ذره ذره سلول های وجودم شاد بود آروم و بی صدا اشک میریختم و دعا می کردم و خداوند رو سپاس .

هیچوقت صدای دکتر مهدیزاده رو از یاد نمی برم که وقتی با دستان متبحر و مهربونش تو رو بدنیا آورد و گفت ماشالله چه بچه تمیز و پاکی و همون لحظه گفت گروه خونیش B مثبته و من با صدایی که از شدت هیجان از ته چاه درمیومد گفتم مثل خودم .همه صداهای اتاق عمل رو بابایی برات ضبط کرده و به موقعه اش برات میذاره تا بشنوی ، صدای تیک تیک قلبت تو شکم مامی ، صدای اولین  گریه کوچولوت و ....

پرستار مهربون و با ادب که در حین عمل دائم به من میگفت برام دعا کن و یادمه کلی براش دعا کردم بعد از اینکه تو رو بهم نشون داد ، بردت و گذاشتت توی دستگاه نگهداری مخصوص نوزادن ، دستگاه درست جلوی چشمای من بود و من در تمام مدت عمل فقط و فقط به تو نگاه می کردم که دستها و پاهای کوچولوی بلوریت رو تکون میدادی و هیچ صدایی ازت درنمی اومد ، به راستی که صفت آقا و جنتلمن برازنده توست . قد وزنت رو هم تو اتاق بهم گفتن ، پسری با وزن 3340 گرم و قد 50 ...... ماشالله هزارماشالله دنیا دنیا ماشالله به پسرمون .اواخر عمل تو رو بردن تا بابایی هم تو رو ببینه و از اون به بعدش رو بابایی باید برات تعریف کنه ، هرچند که بابایی برای من گفته ولی از خودش شنیدن یه لذت دیگه ای داره .

 

 

بعد از عمل دیگه من تو رو ندیدم تا نیمه  شب یکم خرداد که یه پرستار مهربون تو رو آورد گذاشت تو بغل من و بهم گفت بهت شیر بدم ، بهش گفتم چه جوری ؟

خندید و سینه مامی رو در آورد و گذاشت تو دهان کوچک تو و تو فسقلی 50 سانتی هم سریع شروع کردی به میک زدن ؛ انگار فرشته ها بهت یاد داده بودن . آخه پرستار مهربون قبلش سه ساعت داشت درباره اینکه چکار کنم تو می می رو بگیری باهام صحبت میکرد ولی تو خودت همه این درسها رو حفظ بودی فرشته نازم .

موقعه شیر دادن برای اولین بار تونستم تمامی اجزا صورت ملکوتی ات رو ببینم ، درست مثل ماه ، اونم ماه شب چهاردهم ، مثل یه الماس میدرخشیدی و مثل یه برلیان  سفید و بلوری ، تازه پرستار گفت بعد از شیر دادن می خواد ببرتت حمام ..... من مات و مبهوت تو بودم و در نگاه اول عاشق و دلباخته و فدایی تو مثل تمام مادران .

هرچقدر بنویسم باور کن یک درصد از حال اون شب خودمون رو نمی تونم توضیح بدم ولی تو به اینها بسنده کن نازنینم .

انگار همین دیروز بود که دستهای کوچولوت رو که حتی نمی تونستی به طور کامل حرکت بدی می بوسیدم . یادم قبل از زایمانم به بابا مهدی می گفتم وقتی تو رو از اتاق عمل آوردن بیرون اولین کارت اینه که دستا و پاهات رو ببوسه ، نه یه دفعه که هزار دفعه ...

باور نمیشد من مادر شده بودم و مهدی پدر ...

پدر و مادر فرشته ای چون تو ... خدا ما رو لایق این عناوین بزرگ و ملکوتی دانسته و یه فرشته از آسمون برامون فرستاده ....پروروردگارا ، بارالها ، معبودم ، سپاس و سپاس .

 

از اون روز به بعد ، روزها  ،ماه ها و فصلها میان و میرن و من اصلا متوجه گذر زمان نیستم ، من مست توام ،تو این یکسال هر لحظه با تو بودن یه تجربه جدید و ناب و البته شیرین بود ، جلوی چشمای ما بزرگ و بزرگ تر میشی و هر روز یه کار جدید و یه تجربه جدید یاد گرفتی ، خداوند سیر زندگی رو پیش چشمای ما گذاشته و نمی دانی این سیر تا چه اندازه باشکوه و ملکوتی است فرشته ملکوتی ما .

 

 

  هدیه آسمونی ما ، با اومدنت به زندگی من و مهدی روحی تازه و ناب به زندگی ما دادی ، روحی سرشار از عشق ، خوش اومدی به زندگی ما که بودنت بهترین و ناب ترین هدیه ما ست از طرف خداوند یکتا .

 

 

127.gifفرزندم ، تو این یک سال که اومدی تو آغوشمون :

 

برکت زندگی مون 1007 برابر شده ،اغراق نمی کنم ، آخه تو هدیه خدایی .

اول و آخر همه حرفها و صحبت ها تویی .

گل سر سبد همه مهمونی ها شدی .

بخاطر تو همه ما رو دعوت می کنن ، زیادتر از حد معمول .

بخاطر تو مهمون هامون تقریبا 4- 5 برابر شدن .

میریم خرید برای خودمون ، آخرش فقط برای سپنتا خرید کردیم ، پس خودمون چی ؟؟!! فدای سر پسری :)تمام هدیه ها و کادوها به تو مربوط میشه قشنگم ، من و بابایی عاشق خرید کردن برای تو هستیم .

 

 

127.gifسپنتا ، یه دنیا حرف برای نوشتن دارم و شاید تو نوشته هام متوجه بشی که نظم خاصی نداره ، آخه هر لحظه هزاران خاطره تو ذهنم میاد و رشته افکار بهم میریزه و هر آنچه در ذهن دارم برات می نویسم تا یادم نره .

برای روز میلادت ، من و بابایی هزار و یک ایده داریم و امیدواریم بتونیم اولین سالروز میلادت رو برات زیبا و به یاد موندنی کنیم به امید روزی که من و مهدی شاهد یکصدمین روز میلادت باشیم .

راستی تا یادم نرفته بهت بگم که از اوایل یازده ماهگیت یاد گرفتی که مامی و ددی رو ببوسی ، اونم چه بوسی ، لبهای خوشگلت رو باز می کنی و بی صدا و آبدار می چسبونی به لپمون ، الهیییییییییییی الهییییییییییییی

عزیز دلم ، دیگه میتونی به راحتی بایستی و بلند بشی و یه حال اساسی به وسایل خونه میدی ، هرچی دم دستت باشه رو  با دقت هر چه تمام تر بررسی می کنی و بعد  هم که دیگه ازش خسته شدی هم پرتاب  به اقصا نقاط  خونه J

از اوایل یازده ماهگیت با کمک مامان اشی می تونی بایستی و چند قدم کوتاه برداری و با هیجان و ذوق و خنده و جیغ خودت رو پرت می کنی تو بغل دیگران ، هزار بار هم این کار رو بکنی خسته نمی شی نفسم .

عاشق قایم موشک بازی و دالی موشه هستی و خودت یاد گرفتی که با پتو صورت خوشگلت رو پنهان کنی و وقتی ما یدات می کنم از ته دل جیغ میزنی و میخندی ، وای که من فدای اون خنده هاتم ، عاشق اون صدای نازتم ، با اومدنت خونه امون  پر از نفساته ، مملواز صداته ،سرشار از بوی بهاریت ، با تولدت خدای مهربونمون بهشت رو به خونه ما آورده ، ممنونم خدا ...

وقتایی که حواسم بهت نیست و مشغو کاری هستم برای جلب توجه من ، باهوشکم میشنه و با خودش کلاغ پر بازی می کنه و کلمه پر رو با صدای بلند میگی  و انگشتای اشاره کوچولوی تپلی ات رو بالا و پایین می بری ، یعنی که مامی به من توجه کن و اون لحظه من با بوس هام اونقدر می چلونمت که صدای اعتراضت درمیاد که ای بابا نخواستیم J ولی مامی همینه و هیچ کاریش هم نمیشه کرد من باید ببوسمت نه یکبار! نه صد بار!! به تعداد نفس هام .

 

کلوچه عسلی ، این روزها یه خبر خیلی خیلی خوب به ما رسیده و اونم اینه که دایی محمد جون  داره بابا میشه ، این یعنی خداوند داره یه دونه  از فرشته های پاک و معصومش رو به زمین و به خانواده ما می فرسته ، از الان بهش میگیم خوش اومدی فرشته آسمونی ، ان شاالله که خوش قدم و خوش روزی باشه برای همه ما و با خودش برای همه خانواده برکت و شادی و صلح و دوستی رو به ارمغان بیاره ، همونطور که سپنتایی هست .

 همبازی سپنتایی ، خوش اومدی به دنیای ما .

 

17127.gif اردیبهشت ، من و بابایی رفتیم نمایشگاه کتاب و برات کلی کتاب و پک کامل بی بی انیشتن رو خریدیم ، امیدوارم که از الان با کتاب و کتابخوانی مانوس بشی و فرهنگ کتاب خوندن رو یاد بگیری باهوش پسر ما .

 

الان با بلو بر خوابیدی  و منم سه تا عکس خوشگل ازت گرفتم ، 18 اردی بهشت 91 . خیلی ناز خوابیدی .

 

 

 

پیوست : سپنتای مقدس ما ، همچون فرشته ها ، اولین زاد روزت ، بر دنیا خجسته و خوش یمن .  

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامانی درسا
1 خرداد 91 0:18
عزیزم تولدت مبارک انشاالله 120 ساله شی
مامان آرینا موفرفری
1 خرداد 91 0:26
-----------------()---()-()-()-() -----------------||---||-||-||-|| --------------{*~*~*~*~*~*~*} ---------@@@@@@@@@@@@@@@ --------{~*~*~*~*~*~*~*~*~*~} ---@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ ---{~*~*~*~*~HAPPY~*~*~*~*~*~} ---{~*~*~*~~ BIRTHDAY! ~~*~~*~*} ---{~*~*~*~*~*~ *~*~*~*~*~*~*} ---@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ .....$$$....$$$............................................... ...................................$$.................... ..................................$$...........................................$$$....$$$. ....$$$..........$$$$.......$$.............$$$$.......$$$ ...$$$.........$$...$$......$$............$$...........$$$................................$$$ ...$$$$$$$$$$$$$.......$$............$$$..........$$$................................$$$ ......................$$$$.....$$$$$$$$$$$$$$.....$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ ...............................$$.....$$$$$$$$$$$$ ...............................$$.....................$$$ ...............................$$.....................$$$ ................................$$...................$$$ .....$$$$........$$$.......$$.......$$........$$$....................$$$ ...$$...$$......$$$.........$$.....$$.........$$$....................$$$ ...$$$$$$$$$$$$$$$$$$$.....$$...........$$$$$$$$$$$$$$$$ ..........................................$$........$ .........................$$$.............$$$$$$
فرناز/مامان ریحانه
1 خرداد 91 2:54
تولد گل پسرتون مبارک امروز تولد دخملک منم هست الهی که همیشه زنده و پاینده باشن
مامان امیرمحمد
1 خرداد 91 10:47
سپنتا جون تولدت مبارک پسر قشنگم . بوس ، بوس چسبی از طرف امیرمحمد و مامانی. اگه دوست داشتی امیرمحمد و به لیست دوستهای خوبت اضافه کن . خوشحال میشم گل نازم ...
مامان زهرا
1 خرداد 91 12:04
تولد تولد تولدت مبارک
مامان علی خوشتیپ
1 خرداد 91 12:10
تولدت مبارک عزیزم.الهی 120 ساله شی میشه ما هم رمز داشته باشیم؟
مامان یاسمین زهرا
3 خرداد 91 15:29
ما که رمز نداریم ببینیم توش چی نوشته شده اما از تیترش معلومه که باید بگیم
تولدت مبارک

تولدت مبارک



مرسی ندا جونم ، رمز رو فقط به خاطر تو برداشتم

Lily مامان بردیا
3 خرداد 91 20:02
سپنتا جون تولد یک سالگیت مبارک عزیزم واقعا هم که شما یه جنتلمن هستی امیدوارم همیشه شاد و موفق و سلامت زندگی کنی مریم جون خیلی با احساس نوشتی.. اشکم در اومد.. خدا حفظش کنه
مهدیه
7 خرداد 91 14:32
سلام به مریم جون و سپنتای گلم.. سپنتای عزیزم.. تولدت مبارک خاله.. انشاءالله صد و بیست سال زیر سایه ی خدا و در کنار پدر و مادر مهربونت زندگی خوب و خوش همراه با سلامتی و آرامش داشته باشی عزیزم.. می بوسمت..
مامان بردیا... نسرین
22 خرداد 91 3:56
تولدت 2346654214 تا ضربدر 1007 بار مبارک....



مرررررررررررررررررررررسی خاله نسرین مهربونم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سپنتا می باشد