برف برف برف اولین برف
یا لطیف ...
سلام پسرکم
دیروز ١٧ آبان و امروز ١٨ آبان از آسمون داره گوله های برف دونه دونه می باره و کلوچه من تو برای اولین بار در زندگی ات داری این نعمت الهی رو درک می کنی ، دیروز بردمت پشت پنجره و گوله های برفی رو که از آسمون می بارید بهت نشون دادم و تو با اون چشمای قشنگت در حالیکه مثل دیدن هر منظره جدید هزاران علامت سوال تو چشمای نازت شکل بسته بود به دونه های برف نگاه می کردی و کلی ذوق کردی .
البته چون خیلی هوا سرده فقط چند دقیقه گذاشتم این منظره زیبا رو ببینی و تو هیچ اعتراضی نکردی و منم طبق معمول حسابی چلوندمت و ماچیدمت ،نفسممممم
اینروزها حسابی می پوشونمت تا سرما نخوری ، بابایی امروز می گفت ببرمت توی حیاط تا برف رو از نزدیک ببینی و لمسش کنی ولی مامی می ترسه سرما بخوری ، به همین دلیل نبردمت ولی بهت قول می دم یه کم که بزرگتر شدی ببریمت بیرون و من و تو و بابایی یه آدم برفی خوشگل و چاقالو برات درست کنیم و هر چقدر هم دلت خواست برف بازی کنی . قبوله ؟؟؟؟