سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

سپنتا

اولین سالروز میلاد مقدست مبارک

یا لطیف       سلام به خدای مهربونی که زندگی رو به من و مهدی هدیه داد ... سلام به قشنگ روزگارمون سلام به غنچه یک ساله امان سلام به  مهربونمون سلام به هستی زندگیمون سپنتا     سلام سلام ....... تا دنیا دنیاست سلام به خدا و سپاس از خدایمان امروز روز توست ، اولین روز خرداد ، روز آمدنت به زمین فرشته آسمونی ، روزی که منت بر زمین گذاشتی و با آمدنت چلچراغ دنیای ما شدی ، خوش اومدی ، خوش اومدی ، خوش اومدی سپنتا یمان ، قدم هایت بروی چشمان من و مهدی ..   تولدت مبارک جان مریم تولدت مبارک گل مریم تولدت مبارک سیب سرخ زندگی تولدت مبارک سیبویه ما     تولدت مبارک شاهزاده ما ...
3 خرداد 1391

11 ماهگیت مبارک نفسم

  یا لطیف ... بهار زندگی من و مهدی                                   ماهگیت مبارک نوزاد من داری کم کم بزرگ میشی و من هنوز در حیرت آفرینش توام !!! هنوز باورم نشده که وجود نازنینت در وجودم شکل گرفته !! هربار که نگاهت میکنم به خدای مهربونمون میگم خدایا یعنی بیدارم و همه اینها رو تو خواب نمی بینم ؟؟؟ 11 ماه با تو بودن برای من و بابایی به سرعت برق و باد گذشته و شاید باورت نشه !!! من دلتنگ روزهای بدو تولدتم ، دلم میخواد زمان از حرکت بایسته من حظ هر لحظه با تو ...
2 ارديبهشت 1391

قصه مادران خرداد 90

یا لطیف ... سلام قشنگ روزگارمون چند وقت پیش خاله مرجانی مامان پارسا جون تو سایت مامانهای متولد خرداد 90 یه یادداشت گذاشته بود که برای مامی پر از خاطره و یادآوری دوران شیرین بارداریم بود ، به همین خاطر دلم نیومد که نوشته خاله مرجان جون رو برات نذارم ، امیدوارم تو هم خوشت بیاد .  و اما قصه مامانای خرداد ٩٠ و فرشته هاشون   مي خوام يه داستاني براتون تعريف كنم: يكي بود يكي نبود... غير از خداي مهربون هيچ كس نبود... شهريور 1389بود... ما تقريبا از شهريور 1389 با هم هستيم. با هم دوستيم. مريم مامان آرمان تاپيك "مامانهاي خرداد 90 بيان تو" رو افتتاح كرد. يكي يكي اومديم و گفتيم: "منم مامان خرداد 90 هستم" ي...
2 ارديبهشت 1391

سال جدید و عیدی سپنتا به پدر و مادرش

  یا لطیف ...   سلام سلام ...یه سلام بهاری به طراوت بارون بهاری و به تازگی شکوفه های بهاری به بهار زندگیمون سپنتا   اول از همه پسر نازم عیدت مبارک دوم اینکه ده ماهگیت مبارک نفسم ان شالله زیر سایه اول خدای مهربون و بعد پدر و مادرت 100 ساله بشی . سوم اینکه هیچکس هم مثل سپنتا نمی تونه به مامان و باباش عیدی بده !!!!!!   قضیه این عیدی چیه ؟؟؟؟؟ الان میگم براتون ... روز سوم فروردین ماه یعنی درست سه روز که از یازده ماهگیت گذشته بود اولین مروارید خوشگلت رو که مثل یه ذره الماس بود به ما نشون دادی و من و مهدی و همه خانواده کلییییییییییییییییییییییییییییییییییی ذوقیدیم ( آخه دی...
20 فروردين 1391

سپنتا و اولین چهارشنبه سوری

یا لطیف...   سلام سلام سلام یه سلام ویژه به سرخی شراره های آتش فرداشب        فردا شب چه خبره مامی ؟؟؟؟!!!!!!   فردا شب آخرین چهارشنبه ساله که طبق آداب و رسوم پارسیان باستان ، در این شب همه ایرانیان جشن های باشکوهی برگزار می کردنند و با این  کار با زمستون سرد و ساکت خداحافظی می کردنند و به استقبال بهار پر طراوت و سراسر زندگی می رفتند . واژه «چهارشنبه‌سوری» از دو واژه  چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفته‌است و سوری که به معنی سرخ است ساخته شده‌است. آتش بزرگی تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته می‌شودکه این آتش معمولا د...
23 اسفند 1390

9 ماه شدی ماه ما

یا لطیف ...   سلام سلام به دردونه باهوش مامی و بابایی اول از همه نفسممممممممممممممممممممم ٩ ماهگیت مبارک تمام عشق دنیا نثار چشم های زیبایت پسرم .   سپنتا در ٩ ماهگیش : سپنتایی  ، تو این ماه شما برای اولین بار تجربه مسافرت هوایی رو کسب کردی و با مامان اشی و بابایی و مامی برای یک هفته رفتیم جزیره کیش ، این اولین مسافرت زندگی قشنگته و مامی برات میلیونها میلیون از این مسافرت های خوب رو آرزو می کنه و امیدوارم تمام کشورهای دنیا رو ببینی و تجربه های قشنگ کسب کنی و یه مرد دنیا دیده بشی .( تاریخ اولین مسافرت هوایی شما ١٥ بهمن ١٣٩٠ ) از سفر به کیش بگم که شما خیلی پسر خ...
10 اسفند 1390

240 روزه که اومدی تو آغوشمون

یا لطیف ...   شازده پسر نازمون                                سلام تو هشتمین ماهگردت  دوباره می خوام برات از خودت بگم ... سپنتا جونم ،جونم برات بگه شما ماشالله هزارماشالله داری یه آقا به معنای واقعی میشی و هر روز من و بابایی شاهد بزرگ و بزرگ تر شدنت میشم و هر روز بیشتر از دیروز لذت واقعی پدر و مادر شدن رو درک می کنیم و به همین خاطر قبل از ثبت خاطرات هشت ماهگیت نازنین ما ، باید به تعداد ثانیه های این هشت ماه هزاران هزاربار حمد رب العالمینمان را ادا کنیم ... ...
30 دی 1390

دست دست

یا لطیف ... سلام خورشیدکم تو هفتمین ماه زندگیت شیرین شدی مثل عسل حتی شیرین تر از عسل ، باور کن که اغراق نمی کنم .   کوچولوی ما ،یاد گرفتی کلمه ما ما رو خیلی واضح و روان ادا می کنی و کلمه بابا رو بصورت ب ب با فتحه ادا می کنی البته در مواقع اضطراری از این کلمات استفاده می کنی و هر وقت بهت میگیم بگو با اون دوتا تیله گردت زل زل به ما نگاه می کنی و فکر کنم تو دلت به ریش ما میخندی که داریم این همه التماست می کنیم . شما یاد گرفتی خیلی قشنگ دست بزنی و تا بابایی یا من یا کسایی رو که دوست داری ، از در میان تو خونه براشون دست میزنی و براشون ذوق می کنی . خیلی وقته که مثل یه آقا میشینی (از اوایل شش ماهگیت بدون کمک می تونی ...
14 دی 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سپنتا می باشد