سپنتاسپنتا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

سپنتا

امورات سپنتایی در 12 تا 15 ماهگیش

یا لطیف ... بازم سلام و سلام مهندس کوچولوی ما ، آقا سپنتا ، علاقه بسیار شدیدی به لوازم برقی و صوتی و تصویری و کلا وسایل ممنوعه داره و دور از چشم ما و کلا جلوی چشم ما هم به سرعت برق و باد خوش رو به معشوق رسانده و ما رو نصف العمر می کنه ، البته تلویزیون و لب تاپ و ریموت کنترل و خیلی چیزای دیگه رو کلا بیخیال شدیم ولی دیگه با پریز برق و گاز و ماشین لباسشویی نمیشه شوخی کرد . یه بار تو یه روز این ماشین لباسشویی بدبخت 3 بار از اول و به مدت دو ساعت کار کرد و دست آخر هم لباسها تو یه م آب موندن تا آقای پدر به کمک مادر بیاد و ماشین لباسشویی بیچاره رو نجات دادن چون شما هر بار میرفتی و برنامه ماشین رو عوض میکردی و منم از همه جا بی خبر میگفتم این...
6 شهريور 1391

کوچک قدمهایت بروی چشمانمان

یا لطیف ....   یه سلام بزرگ و طولانی به پسرم به بزرگی این سه ماهی که مادر تنبلی کرده و وبلاگت رو به روز نکرده ، تقصیر من نیست ، با تو مشغولم و دلخوشم به دردانه بازیگوش و باهوشم که هر روز شیرین تر و شیطون تر و خواستنی تر میشی ، هر روز یه کار جدید یاد میگیری ، هر روز یه صدای جدید از خودت درمیاری و هر روز  من و بابایی عاشق تر ... خدایای مهربونم شکــــــــــــــــــــــــــــــــــــر ...   سپنتایم ؛تو این سه ماه بعد از تولدت بزرگ شدی ، آقا شدی ، کاملا متوجه حرفهای من و پدر هستی ، هر چی بهت میگیم گوش می کنی و انجام میدی ، عاشق دیدن بی بی انیشتن  و کلا کارتون هستی ، گاهی اوقات یک ساعت تمام پای تی وی داری بی بی...
5 شهريور 1391

شده ام تو

یا لطیف ...   سلام به فرشته یک ساله ام : سپنتا ... این روزها ، روزهای قشنگی برای خانواده کوچک ماست ، روزهای گرم اما بهاری خرداد ماه ، خرداد ماه توست ، بهار هم فصل تو ... پسرم ، نازنینم ، جان مریم ............................... شده ام تو ............................... می پرسی چرا ؟ ...................جوابم این است : تو تمام دنیای منی و البته در کنار پدر مهربونت ............. برای من و پدر ، سپنتا یعنی معجزه بزرگ خداوند ، اعجازی که خدایمان روبروی چشمانمان قرار داد تا اینگونه سیر عظیم خلقت و تکامل رو به عینه درک کنیم و خدایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ...
17 خرداد 1391

اولین سالروز میلاد مقدست مبارک

یا لطیف       سلام به خدای مهربونی که زندگی رو به من و مهدی هدیه داد ... سلام به قشنگ روزگارمون سلام به غنچه یک ساله امان سلام به  مهربونمون سلام به هستی زندگیمون سپنتا     سلام سلام ....... تا دنیا دنیاست سلام به خدا و سپاس از خدایمان امروز روز توست ، اولین روز خرداد ، روز آمدنت به زمین فرشته آسمونی ، روزی که منت بر زمین گذاشتی و با آمدنت چلچراغ دنیای ما شدی ، خوش اومدی ، خوش اومدی ، خوش اومدی سپنتا یمان ، قدم هایت بروی چشمان من و مهدی ..   تولدت مبارک جان مریم تولدت مبارک گل مریم تولدت مبارک سیب سرخ زندگی تولدت مبارک سیبویه ما     تولدت مبارک شاهزاده ما ...
3 خرداد 1391

11 ماهگیت مبارک نفسم

  یا لطیف ... بهار زندگی من و مهدی                                   ماهگیت مبارک نوزاد من داری کم کم بزرگ میشی و من هنوز در حیرت آفرینش توام !!! هنوز باورم نشده که وجود نازنینت در وجودم شکل گرفته !! هربار که نگاهت میکنم به خدای مهربونمون میگم خدایا یعنی بیدارم و همه اینها رو تو خواب نمی بینم ؟؟؟ 11 ماه با تو بودن برای من و بابایی به سرعت برق و باد گذشته و شاید باورت نشه !!! من دلتنگ روزهای بدو تولدتم ، دلم میخواد زمان از حرکت بایسته من حظ هر لحظه با تو ...
2 ارديبهشت 1391

قصه مادران خرداد 90

یا لطیف ... سلام قشنگ روزگارمون چند وقت پیش خاله مرجانی مامان پارسا جون تو سایت مامانهای متولد خرداد 90 یه یادداشت گذاشته بود که برای مامی پر از خاطره و یادآوری دوران شیرین بارداریم بود ، به همین خاطر دلم نیومد که نوشته خاله مرجان جون رو برات نذارم ، امیدوارم تو هم خوشت بیاد .  و اما قصه مامانای خرداد ٩٠ و فرشته هاشون   مي خوام يه داستاني براتون تعريف كنم: يكي بود يكي نبود... غير از خداي مهربون هيچ كس نبود... شهريور 1389بود... ما تقريبا از شهريور 1389 با هم هستيم. با هم دوستيم. مريم مامان آرمان تاپيك "مامانهاي خرداد 90 بيان تو" رو افتتاح كرد. يكي يكي اومديم و گفتيم: "منم مامان خرداد 90 هستم" ي...
2 ارديبهشت 1391

سال جدید و عیدی سپنتا به پدر و مادرش

  یا لطیف ...   سلام سلام ...یه سلام بهاری به طراوت بارون بهاری و به تازگی شکوفه های بهاری به بهار زندگیمون سپنتا   اول از همه پسر نازم عیدت مبارک دوم اینکه ده ماهگیت مبارک نفسم ان شالله زیر سایه اول خدای مهربون و بعد پدر و مادرت 100 ساله بشی . سوم اینکه هیچکس هم مثل سپنتا نمی تونه به مامان و باباش عیدی بده !!!!!!   قضیه این عیدی چیه ؟؟؟؟؟ الان میگم براتون ... روز سوم فروردین ماه یعنی درست سه روز که از یازده ماهگیت گذشته بود اولین مروارید خوشگلت رو که مثل یه ذره الماس بود به ما نشون دادی و من و مهدی و همه خانواده کلییییییییییییییییییییییییییییییییییی ذوقیدیم ( آخه دی...
20 فروردين 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سپنتا می باشد